امیرعلی وایلیا جونم

سکوت...

سکوت، یعنی گفتن در نگفتن، یعنی مقابله با شهوت رام نشدنی حرف، یعنی تمرین برگشتن به دوران  جنینی و شنیدن انحصاری لالائی قلبِ مادر در تنهائی محض. . سکوت  در مکالمه تلفنی، یعنی تردید یا مزاحمت، یا شرم. . هر سکوتی، سرشار از ناگفته ها نیست، بعضی وقت ها، سرشار از خجالتِ گفته هاست. . موسیقی، یعنی سکوت بعلاوه سکوت های شکسته شده ی موزون. . سکوتِ آرام کتابخانه، یعنی رعد و غرش نهفته ی تمامِ حرف های فشرده ی عالم، در پیش از این. . سکوتِ شاهد، یعنی شهادتِ دروغ، موقع خواب و استراحت و تعطیلی وجدان. . سکوتِ محکوم بی گناه، یعنی بغض، آه، گریه درون. خوشحالم که با همتم تونستم . از تو حرکت از خدا برکت . به خدا کار ...
29 ارديبهشت 1393

اگه هیچ کس نیست خدا که هست...

خداوندا، تو که خدایی، تو که خدای منی. تو که باشی… تو را که داشته باشم، دیگر از هیچ نگاهی نخواهم ترسید. و دیگر هیچ خنجرِ  عشق  و دوست داشتن‌ِ زمینیِ آدمی‌زادی، دلم را خون نخواهد کرد و گرگ‌صفتانی آن‌چنانی، هرگز بر من چیره نخواهند گشت. با تو که باشم،زشت سیرتانِ آدم‌نما، بر من اثر نخواهد داشت: با تو، من روئین‌تن خواهم شد. خدایا، هیچ‌گاه تنهایم مگذار… نه! تو که همیشه بوده‌ای. من قول می‌دهم دیگر هیچ‌گاه تنهایت نگذارم… و تا آن هنگام که وجود دارم و تا آخرِ عدم و نیستی‌ام، پروانه‌ات می‌مانم. گُلِ من می‌شوی؟ گلم بمان…       ...
28 ارديبهشت 1393